سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 23934
کل یادداشتها ها : 8
خبر مایه


ایران به عنوان یک کشور استراتژیک،امروزه کانون توجهات جهانی می باشد.از این رو بعضی از دولت های منطقه و دیگر قدرتهای جهانی که در راس آنها آمریکای صهیونیسمی قرار دارد بر آنند تا با ایجاد تنش و یک سری اعمال نیروهای یکجانبه و تند،با ایراد اتهامات دروغ از یک طرف و زیر سوال بردن ارزشهای ملی و دینی ملت ایران سعی در مخدوش کردن چهره ی فرهنگی،مذهبی ایران دارند.

از آن جمله می توان به اتهاماتی اشاره کرد که در زمینه انرژی هسته ای به ایران وارد کرده و راه را برای هر چه بیشتر کردن فشار تحریم های اقتصادی،علمی باز می کنند.

اما جدایی از اینها یکی از اقداماتی که استعمار و استبداد جدید،بر ضد ملتهای مقاوم و مستقل ابداع نموده،سرقت فرهنگی کشور ها می باشد.

منظور از سرقت فرهنگی انتصاب یک سری اتهامات بر ضد فرهنگ یک کشور است که در واقع صحیح و واقعی نمی باشد.و یا اینکه یک سری از ارزشهایی که تشکیل دهنده ی فرهنگ یک ملت است با انتصاب به ملت دیگر،هویت حقیقی آنرا تغییر می دهند.

نمونه های بارزی از این نوع مسائل هم اکنون متوجه ما شده.یعنی فرهنگ و تمدن ملت ایران اکنون دستخوش سرقتی جهانی قرار گرفته که متاسفانه در این زمینه چه مردم و چه دولت و چه جامعه جهانی با دست روی دست گذاشتن و سکوت،به نوعی عدم مخالفت خود را با این مقوله اعلام می کنند.

به عنوان نمونه سینما که امروزه بزرگترین رسانه جهانی می باشد،در اختیار یک گروه یکجانبه گرا با اندیشه های افراطی به نام صهیونیسم قرار گرفته که با انتشار فیلم های واهی و غیر واقعی نقش بزرگی در زمینه سرقت فرهنگی یک ملت مسلمان،حامی حقوق بشر،صلح طلب و با فرهنگ غنی دارد.مانند فیلم های اسکندر مقدونی،300ویا انیمیشن پرسپولیس،که محتوایی جز توهین و دروغ و بد جلوه دادن ایران و ایرانی چه در فرهنگ و چه در دین و مذهب ندارند،که توضیح هر کدام از فیلم ها در بخش های بعدی داده خواهد شد.

اما یکی دیگر از ابتکارات در زمینه سرقت فرهنگی،انتصاب مشاهیر و بزرگ مردان یک ملت،که نماینده تمدن و تاریخ آن ملت است،به یک سری از جوامعی است که با دید کلی متوجه می شویم که در مقایسه با ایران دارای پیشینه پوچ و فاقد ارزش تاریخی هستند.

نمونه بارز این مطلب،ادعایی است که برای مولوی از طرف ترکیه و اخیرا مصر و افغانستان ایراد شده.جالب این است که مولانا جلال الدین بلخی که،شاعر و عارف فارسی زبان متولد ایران،یکی از پایه های فرهنگ و تمدن ایران سر از مصری در آوده که پای در آنجا هم نگذاشته بوده.افغانستان هم که تا همین دویصت و اندی سال پیش جزئی از این مرز و بوم بوده،و تمام فرهنگ و تاریخ خود را را مدیون ایران بوده و هستند،سری در سرها در آورده و مدعی یک گوهر گرانبهای ایرانی به نام مولانا شده.ترکیه هم چون آرامگاه مولوی آنجاست،مدعای وی شده.

به این خبر که از کتاب نیوز نقل شده توجه کنید:

((سازمان یونسکو طی خبری که اخیراً منتشر کرده است، اعلام کرده که این سه کشور برای برگزاری مراسم بزرگداشت سال مولوی به طور رسمی اعلام آمادگی کرده اند.
یونسکو در خبر خود از مولوی به عنوان فیلسوف و شاعری اسلامی یاد کرده و در هیچ قسمتی از خبر به ایرانی بودن و حتی فارسی زبان بودن این شاعر اشاره ای نکرده است.
اعلام چنین خبری از سوی یک سازمان معتبر جهانی بی تردید غرور ملی ایرانیان را جریحه دار می سازد.
در حالی که سه کشور ترکیه، افغانستان و مصر از ماه ها قبل برای سمینارهای بین المللی سال مولوی از مولوی شناسان سراسر جهان دعوت به عمل آورده و برنامه های بی شماری را در این زمینه تدارک دیده اند، مسئولان فرهنگی ایران برای بزرگداشت شاعر ملی خود در سالی که از سوی مهم ترین سازمان جهانی به نام او نامگذاری شده است، چه اقدامی انجام داده اند؟!
برخی از علاقمندان به مولوی می گویند ایران به عنوان کشوری که ملیت مولانا به آن بازمی گردد و اشعار او سراسر به زبان مردم این مرز و بوم سروده شده است، برای بزرگداشت این چهره جهانی نباید تنها به دعوت از یک مترجم آمریکایی اشعار مولوی و اعطای دکترای افتخاری به او بسنده کند.
بعدالتحریر:
به هرحال باید تلاشهای فرهنگی جناب آقای خاتمی در دوران 12 ساله ی وزارت فرهنگ و ریاست جمهوری و گفتگوی تمدنی شان در "یک" جا جواب بدهد دیگر!))
 جالب تر آنست که اخیرا کشور امارات متحده عربی،که تا صد و اندی سال پیش در نقشه جهان جایی نداشته،و چیزی به نام مشاهیر و بزرگان علمی یا دینی برای آنها واژه غریبی است،مدعای آن شده اند که شیخ الرئیس ابو علی سینا،یگانه پیشتاز و نابغه طب و فلسفه جهان، اصلیت اماراتی داشته است.(زکی.....)
 همچنین کشور آذربایجان نیز مدعای این شده که ابو سعید ابوالخیر نیز اصالتا از آن آنهاست.
 به نظر من باید منتظر باشیم تا دیگر مشاهیر ما را هم به قول معروف بقاپند و ما همچنان تنها نقش نظاره گر را بازی کنیم،و با یک ابراز تاسف،به سادگی از آن بگذریم.
 پس اگر فردا کشوری مثلا یک کشور اروپایی ادعا کرد که حافظ مال آنهاست و جشن ها و مراسم با شکوهی هم در این زمینه برگزار کرد و یونسکو هم از آنها حمایت کرد،اصلا تعجب نکنید که (از ماست که بر ماست).





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ